روزی که شروع به کار کردم، برعکس تصور رایج، کسی منو مسخره نکرد یا مانع کارم نشد. از همون ابتدا همه حمایتم کردن و کارهام مورد پسند قرار گرفت. دلیلش این بود که دنبال لودگی نبودم و هدفم چیز دیگه‌ای بود: می‌خواستم بوشهر رو از زاویه‌ی دیگه‌ای نشون بدم. وقتی می‌دیدم مسافرها و گردشگرها دارن از شهرمون کلیپ می‌سازن، با خودم گفتم چرا من که خودم بوشهری‌ام، این کارو نکنم؟ چرا تلاشم رو نکنم که بوشهر رو به یه مقصد گردشگری جذاب تبدیل کنم؟

 

مدتی گذشت و مشغول تولید محتوا شدم. اوایل فکر می‌کردم بعد از ۶ ماه، ۱۰ هزار دنبال‌کننده پیدا کنم، اما بعد از ۱ ماه ۶ هزار نفر شدم و بعد از ۶ ماه به ۲۵ هزار نفر رسیدم. حالا که دارم این مطلب رو می‌نویسم، ۳۷ هزار همراه دارم. هدفم این بود که تا آخر امسال ۱۰۰ هزار نفر بشیم که خب، کمی بلندپروازانه بود. اما مطمئنم تا شهریور ۱۴۰۴ به این عدد می‌رسم.

اوایل برای ضبط کلیپ‌ها از دوستام، خانواده و حتی رهگذرهای خیابون کمک می‌گرفتم. یکی از قشنگ‌ترین لحظه‌ها وقتی بود که یه ریلز آپلود می‌کردم و چند نفر زیرش کامنت می‌ذاشتن: «عععع، ما تورو موقع ضبط دیدیم!» این حس فوق‌العاده‌ای بود. بعد یه مدت هم وقتی توی شهر قدم می‌زدم، بعضیا می‌پرسیدن: «شما همون بلاگره نیستی؟» و من که حسابی ذوق‌زده می‌شدم، با کلی انرژی جواب می‌دادم: «آره، خودمم، کوچیکتم!» این برخوردها باعث می‌شد انگیزه‌ام برای ادامه کار چند برابر بشه.

توی این مسیر چیزای زیادی یاد گرفتم. یکی از مهم‌ترین‌هاش این بود که کمال‌گرایی رو کنار بذارم. همیشه فکر می‌کردم باید بهترین تجهیزات رو داشته باشم تا بتونم تولید محتوا کنم. اما به مرور یاد گرفتم که با یه گوشی اندرویدی ساده هم میشه محتوای باکیفیت ساخت. مهم اینه که شروع کنی و ادامه بدی.

منم و هزاران داستان نگفته. دوست دارم بیشتر از این مسیر بنویسم، شاید یه روزی کسی که می‌خواد بلاگری رو شروع کنه، اینجا چند تا نکته پیدا کنه که به دردش بخوره.

تا داستان‌های بعدی، خداحافظ رفیق!